او به مادربزرگش سکیس زن تسلیم شد
یک فاحشه دیوانه با بی صبری در یک بیمارستان روانی سوزانده می شود. یک پوره با یک بیننده لخت سرش را به دیوارها پر می کند و خواستار آن می شود که آن را به تمام ترک ها پاره کند. دست روح و روان گره خورده است-در غیر این صورت مدیران نمی توانند آغاز استمناء بی پایان سکیس زن را حفظ کنند. تنها پس از ارائه قدرتمند و آرام بخش را یکی از پزشکان تصمیم به قرار دادن یک هار در گلو و سپس کشتار یک قطعه از زنده گوشت به نام پیچک گرگ نشان دادن بی معنی شدت.