ویکتوریا و بلانش از زنان و دختران سکسی جنس لزبین معمول خسته شده اند
دختر رئیس ابی در زمان نگاهی به نگهبان جوان پدرش برای نجات زندگی اش منصوب کرده بود, نه عشق فیزیکی از شادی و یا ملافه. نه لاک پشت کوچک دم می دانست که پدرش سخت به منظور چشم پوشی از دختر خود را از هوی و هوس اما با وجود این او هنوز به خانه بازگشت به قد انسان سالم به او ارائه استفاده از خوش طعم و باریک و تقریبا سالم لعنتی کمی بدن. شکر بود خسته از زندگی مانند یک شاهزاده خانم در قلعه محافظت شده توسط یک دسته از اژدها او خسته شده بود از دست زنان و دختران سکسی دادن پوست انگشتان او مایل به طور کامل پیاده خودش را به طوری که او تصور می کردند که خطر به طور کامل توجیه می شود. رضایت نگهبانان به صمیمیت وعده داده شده به fidgett لذت وصف ناپذیر!