او به داستان سکسی زن داداش من فروخته بکارت من
زندان دیوانگی رهبری سرپرست Chrissy لین باعث می شود روز دیگر زندانیان محکوم به مرگ به یک جهنم زندگی زندانیان به معنای واقعی کلمه التماس برای اجازه به وارد زودی و عدالت انجام شده است. بسیاری از جنایتکاران" خواب رفتن " خود را ، به طوری که در راه خشم مظلوم است که داستان سکسی زن داداش مسخره زندان بدتر از تفتیش عقاید که با بدعت گذاران پرداخته است. در میان جمعیت از شهدا بودند دو افتخار شجاع مردان بودند که ترس از حملات تند تند از زندان که بی گناه بود و Bill Bailey آویزان ده جنایات مرتکب شده توسط شاکی و توبه از جرم و جنایت مرتکب شده کلیه و کیسه های. آنها آماده به نوبه خود زن و شوهر به بیکن سرخ شده های گارد ضربه بیچاره مجرمان تلاش می کند تا خود را شکستن روحی و روانی آنها را به دست کشیدن پایین قبل از سوئیچ رسیدگی به پایین می آید به صندلی الکتریکی حداکثر دوز از تنش است. در سر یک بلوند دیوانه که از استبداد غیرقابل کنترل رنج می برد ، چیزی ظاهر شد ، عوضی اسپری ناگهان می خواست رابطه جنسی با بچه هایی داشته باشد که هیچ امیدی به نجات نداشتند. بزدل Vrex جوانه نمی ابتکار عمل مایل وحش به پژمرده با پایان آن اما Bill Bailey خوشحال بود به فاک, فاحشه, چون دختر او را دوست نمی آمد با او به وداع با تاریخ و با او وداع دمنده.